اعترافات يك محكوم به اعدام<<

انديشه هاي سياسي يك مجنون<<

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست                عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد


اگر قصد ادامه تحصیل رایگان در یکی از داشنگاههای اروپا(در سوئد یا آلمان یا فرانسه یا انگلستان یا...) یا آمریکا(ام آی تی یا برکلی با استانفورد یا ...) را در یکی از رشته های جذاب مانند مهندسی برق - کامپیوتر - نرم افزار یا سخت افزار - عمران - صنایع - نفت - کشاورزی - معدن - فیزیک -شیمی - ریاضی - اقتصاد - ام بی ای - - هنر - زبان - پزشکی یا هر رشته دیگر را در یکی از مقاطع لیسانس - فوق لیسانس یا دکترا دارید و نمی خواهید پولی رل به واسطه ها بدهید شاید ما (جمعی از دنشجویان مقیم خارج) بتوانیم به شما کمک کنیم!!




 تا ساعت ۱۸:۲۸ زنده بودم


 تا ساعت ۱۸:۱۸ زنده بودم

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

كوتاه ترين قصه عاشقانه اين است:
من
من و تو
من
محمد خواجه
تا ساعت 12:21 زنده بودم

يه دبير داشتيم به جاي ادبيات عشق مي گ�?ت. يه كتاب كوچيك از شعراش چاپ شده. يادي از ايشون.
كلاس
مي روم اما دلم مال شماست
همچنان چشمم به دنبال شماست
هيچ اندوهي مرا باور نكرد
غصه هم چشمي برايم تر نكرد
مي روم، مي دانم اما در كلاس
از صدايم مانده بر جا انعكاس
در زمستان در تب سرد كلاس
عشق مي پوشيدم از روي لباس
قيد پرسش در نگارش �?چيست“؟ �?كو“؟
قيد ن�?ي و قيد پرسش �?نيست“، �?كو“؟
قيد كي�?يت چرا �?آهسته�? ر�?ت؟
قيد حالت�?پا برهنه“، �?خسته“ ر�?ت
قيد تصديق و�?ا �?آري“ گذشت
حاصل مصدر ز �?بيزاري“ گذشت
مسندم كو �?خوب“ و �?شيرين“ و �?قشنگ“
كو نهادش �?دانش آموز زرنگ“؟
حر�? ربط ما كنون �?اما“ شده
شرط ماندن را �?اگر“ پيدا شده
�?مي روم“ اين لازم �?عل من است
ماندن من“ هم اضا�?ي روشن است
مصدر هستي �?گسستن“ بوده است
�?ر�?تن“ و �?در خود شكستن“ بوده است
در سكوتي تلخ با ياد شما
مي سپارم دل به �?رياد شما
هم صدايم از دياري دور دست
مي توان از دور هم باهم نشست
مي روم زيرا به ر�?تن چاره نيست
توشه ام جز خاطراتي پاره نيست
مي روم با �?كر �?رداهاي دور
كوله بارم خرده ريزي از غرور
ماهيانم! بال ها را وا كنيد
�?كر ر�?تن سوي درياها كنيد
مرغكانم! اين ق�?س را بشكنيد
پر به آبي هاي بالاتر زنيد
بايد از �?من“ها بميري �?ما“ شوي
در غروب �?خويشتن“ پيدا شوي
بي هم اما دل سپردن مشكل است
در سكون خويش مردن مشكل است
محمود رستمي
تا ساعت 00:05 زنده بودم

بيا مينا جونم! ديدي! �?رهاد هم ر�?ت. حالا من تو دكه روزنامه ها ديدم همه تيتر بزرگ زدن+ يه عكس خوش تيپ ازش. تازه اگه برا من هم بنويسن�? مهدي ر�?ت“ همه مي پرسن كدوم مهدي؟؟ مهدي اص�?هاني يا مهدي حجاريان؟! تازه عكس هم بخوان كه من ندادم به هيچكس جز تو. نديا بهشون؟!!
تا ساعت 10:32 زنده بودم

خداي من چه لحظات دلگيري...
مينا خانوم:
مهم نيست. حر�? مرگ رو حالا نمي زنم .هيچ وقت هم. .70سال پيش من نبودم. 70سال بعد هم من نيستم. اما مهم نيست. ازمون هم كه بريدي. اصلا“ مهم نيست. از اول هم هيچي مهم نبود. همه مون بازيچه ايم. من دارا تو سارا. هر روز تو خونه يكي. خوبه باز. بعضيا باربي هستن. من خودم دوستي داشتم وقتي عاشق شد دنيا پيشش يه بادكنك شد ر�?ت هوا. اين د�?عه مواظبه كه بادكنك رو هم بچسبه. مهم نيست. حر�?ي نيست عزيزان. شما همه خوب ما آشغال. مهم نيست. اما همه يه روزي احساس ميكنيم اينجا كشك تر از اوني بوده كه �?كر مي كرديم. من خودم يه دنيا داشتم و دارم. الانم هم دو دستي تقديم مي كنم به علاقه مندانش. زندگي كنن. ولي ديشب تو جاده يه لحظه �?كر كردم اگه �?رمون رو بگيرم اين دره دست راستيم �?قط 9 ن�?ر هستن كه شايد ازم خبر بگيرن :م - ر - ه - ش - م - ا - پ - ا - ع . تازه از همينام مطمئن نيستم. من البته 10 تا انگشت دارم يه ن�?ر هم مي تونه اضا�?ه شه. تازه بعضي هاشون هم هيچ وقت نمي �?همن چي بر سرم اومد. بي سر و صدا محو ميشم. انگار واقعا�? از اول نيومده بودم اينجا. مي توني اينايي رو كه مي گم حس كني؟؟ باورت ميشه اين پسره رضا مرده باشه؟؟ اين همكلاسي من بود. تو ميگي باور كنم. يعني ديگه نيست. ديگه نمي ياد. اين م�?هوم رو چطوري به خودم ت�?هيم كنم؟ بعدش خودم حالم گر�?ته نشه. بعد بگم حالا 1-2-3 �?راموش ميكنم دوباره همش مي خندم. دوباره همش از اول. مگه ميشه؟ اما اين حق رو داري كه بهم بگي به من چه؟ بگي برا من چرا اووردي اينا رو. باشه از اول هم هميشه حر�? حر�? شما بوده تا آخر هم حق با شماست. دنياي من اينا هستن. حالا هر كي مي خواد بياد بگيره...
تا ساعت 02:47 زنده بودم

توضيح من: اگه كسي رو ديدي اينقده ساده و مهربون باهات بود لازم نيست ديگه باقي عمرتو دنبالش بگردي ! آه دلم ...

نمي دونم چي بگم ! بس كه اين مهدي هي گ�?ت بنويس بنويس هول كردم ! مثل يه سخنراني بزرگ ! من هم تو وب مي نويسم !
خوب من مينام! برا همين از بچگي مامانم كلي برام ازين قصه هاي ماه پريون و دختر پادشاه و ازين جور چيزا تعري�? ميكرد من هم كلي حال مي كردم. گاهيم يواشكي خودمو جاي دختره قصه ميزاشتم ! الان همون قصه ات�?اق ا�?تاده. من شدم سندريلا ! شايدم س�?يد بر�?ي ! اما من هيچ كدوم نيستم... �?قط يه چيزم: عاشق ! هميشه كه ميترسيدم. ترسم داشت. كي گ�?ته بريدن آسونه !اما رسيدن جبران سختيه اونه ! تو شيمي مگه نخوندين انرژي شكستن پيوند قديمي رو با تشكيل پيوند جديد جبران ميكنن ! تازه اگه اولي خيلي كم باشه و دومي خيلي زياد ميشه واكنش ان�?جاري ! مثل من كه الان در آستانه ان�?جارم ... مهدي كجايي؟؟ ××((
من عاشق امروزم ! اما عشق من قديميه ! با متد جديدش ! چراكه من شيريني هستم كه لحظه اي براي ديدار �?رهاد آرام و قرار نداره ! اصلا“ حس شيرين و �?رهاد بودن بين ما تقسيم شده !
اينم براي مهدي جونم :
من عاشقت شدم ...عشق زميني ...عشق آدميزاد به آدميزاد ...اگه بخواي همه چيزيت ميشم. هر اسمي روم بزاري. ماه ، �?رشته، پري، شايدم پرنيان !
مينا
تا ساعت 01:25 زنده بودم

مينا قول بده اينجارو ببيني ...من كه خجالت ميكشم ،شايد اين �?لش روش شه حر�?امو بهت بگه ...
تا ساعت 03:54 زنده بودم

كلي با مينا حر�? زدم ! مطمئنم اين مينا يه �?رشته اي چيزيه ! خدارو چه ديدي يهو شايد يه حوري �?رستاده من از تنهايي درآم ! شايدم مي خواد بگه دل به اين دنيا نبند ! بيا اينجا پيش خودم ببين چـــــــــــــــــه خبريه !!!
تا ساعت 03:42 زنده بودم

امروز كلي منت كشي كردم تا آخرش مينا رو راضي كردم كه يه چيزايي اينجا بنويسه ! واي چي ميشه ! حالا نمي دونين كه اگه عكسشو بزارم اينجا همتون غش ميكنين ! كونتورم 1000 تا 1000 تا مي پره ! (كونتر رو با لهجه درست تل�?ظ كنين !) به روش تلي�?ون حسين درخشان!
تا ساعت 02:20 زنده بودم

خدا چه حوصله اي داشت روز خلقت تو..........**********...........كه هيچ نقص ندارد سرو قامت تو !
تا


 تا ساعت ۱۵:۵۵ زنده بودم

AND NOTHING ELSE MATTERS ...


 تا ساعت ۱۵:۴۷ زنده بودم

كوتاه ترين قصه عاشقانه اين است:
من
من و تو
من
محمد خواجه

 تا ساعت ۰۱:۲۱ زنده بودم

يه دبير داشتيم به جاي ادبيات عشق مي گفت. يه كتاب كوچيك از شعراش چاپ شده. يادي از ايشون.
كلاس
مي روم اما دلم مال شماست
همچنان چشمم به دنبال شماست
هيچ اندوهي مرا باور نكرد
غصه هم چشمي برايم تر نكرد
مي روم، مي دانم اما در كلاس
از صدايم مانده بر جا انعكاس
در زمستان در تب سرد كلاس
عشق مي پوشيدم از روي لباس
قيد پرسش در نگارش ”چيست“؟ ”كو“؟
قيد نفي و قيد پرسش ”نيست“، ”كو“؟
قيد كيفيت چرا ”آهسته” رفت؟
قيد حالت”پا برهنه“، ”خسته“ رفت
قيد تصديق وفا ”آري“ گذشت
حاصل مصدر ز ”بيزاري“ گذشت
مسندم كو ”خوب“ و ”شيرين“ و ”قشنگ“
كو نهادش ”دانش آموز زرنگ“؟
حرف ربط ما كنون ”اما“ شده
شرط ماندن را ”اگر“ پيدا شده
”مي روم“ اين لازم فعل من است
ماندن من“ هم اضافي روشن است
مصدر هستي ”گسستن“ بوده است
”رفتن“ و ”در خود شكستن“ بوده است
در سكوتي تلخ با ياد شما
مي سپارم دل به فرياد شما
هم صدايم از دياري دور دست
مي توان از دور هم باهم نشست
مي روم زيرا به رفتن چاره نيست
توشه ام جز خاطراتي پاره نيست
مي روم با فكر فرداهاي دور
كوله بارم خرده ريزي از غرور
ماهيانم! بال ها را وا كنيد
فكر رفتن سوي درياها كنيد
مرغكانم! اين قفس را بشكنيد
پر به آبي هاي بالاتر زنيد
بايد از ”من“ها بميري ”ما“ شوي
در غروب ”خويشتن“ پيدا شوي
بي هم اما دل سپردن مشكل است
در سكون خويش مردن مشكل است
محمود رستمي

 تا ساعت ۱۳:۰۵ زنده بودم

بيا مينا جونم! ديدي! فرهاد هم رفت. حالا من تو دكه روزنامه ها ديدم همه تيتر بزرگ زدن+ يه عكس خوش تيپ ازش. تازه اگه برا من هم بنويسن” مهدي رفت“ همه مي پرسن كدوم مهدي؟؟ مهدي اصفهاني يا مهدي حجاريان؟! تازه عكس هم بخوان كه من ندادم به هيچكس جز تو. نديا بهشون؟!!
 تا ساعت ۲۳:۳۲ زنده بودم

خداي من چه لحظات دلگيري...
مينا خانوم:
مهم نيست. حرف مرگ رو حالا نمي زنم .هيچ وقت هم. .70سال پيش من نبودم. 70سال بعد هم من نيستم. اما مهم نيست. ازمون هم كه بريدي. اصلا“ مهم نيست. از اول هم هيچي مهم نبود. همه مون بازيچه ايم. من دارا تو سارا. هر روز تو خونه يكي. خوبه باز. بعضيا باربي هستن. من خودم دوستي داشتم وقتي عاشق شد دنيا پيشش يه بادكنك شد رفت هوا. اين دفعه مواظبه كه بادكنك رو هم بچسبه. مهم نيست. حرفي نيست عزيزان. شما همه خوب ما آشغال. مهم نيست. اما همه يه روزي احساس ميكنيم اينجا كشك تر از اوني بوده كه فكر مي كرديم. من خودم يه دنيا داشتم و دارم. الانم هم دو دستي تقديم مي كنم به علاقه مندانش. زندگي كنن. ولي ديشب تو جاده يه لحظه فكر كردم اگه فرمون رو بگيرم اين دره دست راستيم فقط 9 نفر هستن كه شايد ازم خبر بگيرن :م - ر - ه - ش - م - ا - پ - ا - ع . تازه از همينام مطمئن نيستم. من البته 10 تا انگشت دارم يه نفر هم مي تونه اضافه شه. تازه بعضي هاشون هم هيچ وقت نمي فهمن چي بر سرم اومد. بي سر و صدا محو ميشم. انگار واقعا” از اول نيومده بودم اينجا. مي توني اينايي رو كه مي گم حس كني؟؟ باورت ميشه اين پسره رضا مرده باشه؟؟ اين همكلاسي من بود. تو ميگي باور كنم. يعني ديگه نيست. ديگه نمي ياد. اين مفهوم رو چطوري به خودم تفهيم كنم؟ بعدش خودم حالم گرفته نشه. بعد بگم حالا 1-2-3 فراموش ميكنم دوباره همش مي خندم. دوباره همش از اول. مگه ميشه؟ اما اين حق رو داري كه بهم بگي به من چه؟ بگي برا من چرا اووردي اينا رو. باشه از اول هم هميشه حرف حرف شما بوده تا آخر هم حق با شماست. دنياي من اينا هستن. حالا هر كي مي خواد بياد بگيره...

 تا ساعت ۱۵:۴۷ زنده بودم

توضيح من: اگه كسي رو ديدي اينقده ساده و مهربون باهات بود لازم نيست ديگه باقي عمرتو دنبالش بگردي ! آه دلم ...

نمي دونم چي بگم ! بس كه اين مهدي هي گفت بنويس بنويس هول كردم ! مثل يه سخنراني بزرگ ! من هم تو وب مي نويسم !
خوب من مينام! برا همين از بچگي مامانم كلي برام ازين قصه هاي ماه پريون و دختر پادشاه و ازين جور چيزا تعريف ميكرد من هم كلي حال مي كردم. گاهيم يواشكي خودمو جاي دختره قصه ميزاشتم ! الان همون قصه اتفاق افتاده. من شدم سندريلا ! شايدم سفيد برفي ! اما من هيچ كدوم نيستم... فقط يه چيزم: عاشق ! هميشه كه ميترسيدم. ترسم داشت. كي گفته بريدن آسونه !اما رسيدن جبران سختيه اونه ! تو شيمي مگه نخوندين انرژي شكستن پيوند قديمي رو با تشكيل پيوند جديد جبران ميكنن ! تازه اگه اولي خيلي كم باشه و دومي خيلي زياد ميشه واكنش انفجاري ! مثل من كه الان در آستانه انفجارم ... مهدي كجايي؟؟ ××((
من عاشق امروزم ! اما عشق من قديميه ! با متد جديدش ! چراكه من شيريني هستم كه لحظه اي براي ديدار فرهاد آرام و قرار نداره ! اصلا“ حس شيرين و فرهاد بودن بين ما تقسيم شده !
اينم براي مهدي جونم :
من عاشقت شدم ...عشق زميني ...عشق آدميزاد به آدميزاد ...اگه بخواي همه چيزيت ميشم. هر اسمي روم بزاري. ماه ، فرشته، پري، شايدم پرنيان !
مينا

 تا ساعت ۱۴:۲۵ زنده بودم

مينا قول بده اينجارو ببيني ...من كه خجالت ميكشم ،شايد اين فلش روش شه حرفامو بهت بگه ...
 تا ساعت ۱۶:۵۴ زنده بودم

كلي با مينا حرف زدم ! مطمئنم اين مينا يه فرشته اي چيزيه ! خدارو چه ديدي يهو شايد يه حوري فرستاده من از تنهايي درآم ! شايدم مي خواد بگه دل به اين دنيا نبند ! بيا اينجا پيش خودم ببين چـــــــــــــــــه خبريه !!!
 تا ساعت ۱۶:۴۲ زنده بودم

امروز كلي منت كشي كردم تا آخرش مينا رو راضي كردم كه يه چيزايي اينجا بنويسه ! واي چي ميشه ! حالا نمي دونين كه اگه عكسشو بزارم اينجا همتون غش ميكنين ! كونتورم 1000 تا 1000 تا مي پره ! (كونتر رو با لهجه درست تلفظ كنين !) به روش تليفون حسين درخشان!
 تا ساعت ۱۵:۲۰ زنده بودم

خدا چه حوصله اي داشت روز خلقت تو..........**********...........كه هيچ نقص ندارد سرو قامت تو !

 تا ساعت ۱۶:۱۴ زنده بودم